ناجیان آب کشاورزی

همه باهم حیات را به زمین برگردانیم

ناجیان آب کشاورزی

همه باهم حیات را به زمین برگردانیم

حقیقت ردپای اکولوژیک در ایران

ایرن- امید کرمی: شاخص ردپای اکولوژیک امکان مقایسه میزان منابع قابل بهره برداری موجود را با سطحی از منابع که برای تامین رفاه جامعه مورد نیاز است، فراهم می کند. و اما ماحصل این مقایسه در خصوص منابع کشور ایران تنها نگرانی و افسوس برای نسل های آینده است.  


مقهوم ردپای اکولوژیک بیانگر مساحتی از کره زمین است که برای تامین نیازها و دفع پسماندهای یک جمعیت معین مورد استفاده قرار می گیرد. به عبارت دیگر بخشی از فضای کره زمین که برای تامین نیازهای یک فرد مثل غذا، سوخت، مسکن، حمل و نقل و خدمات مصرف می شود، به عنوان ردپای اکولوژیک وی در نظر گرفته می شود. نوع الگوی مصرف و زندگی بیشترین تاثیر را بر روی این شاخص دارند، به طوری که در بین ملت های مختلف به دلیل فرهنگ و سطح رفاه متفاوت، اختلاف زیادی در ردپای اکولوژیک هر فرد دیده می شود.
برای محاسبه این شاخص در یک سرزمین وسعت پهنه های قابل بهره برداری، شامل زمین های زراعی، مراتع، منابع بهره برداری شیلات، جنگلها، سطوح جذب دی اکسید کربن (مثل دریاهای آزاد و اقیانوس ها) و فضاهای ساخت و ساز تعیین می گردد. با تقسیم این سطح بر حداقل فضای مورد نیاز برای تامین معاش یک فرد، سرانه ظرفیت زیستی منطقه برای ما مشخص می شود.
از طرف دیگر اگر میانگین مصرف هر فرد از منابع را در تعداد افراد جامعه ضرب کنیم، عدد حاصل بیانگر مساحت مورد نیاز برای تامین کل نیازهای جامعه خواهد بود که به آن ردپای اکولوژیک گفته می شود.
این دو معیار از سوی شبکه ردپای اکولوژیک جهانی (Global Footprint Network) برای کشورمان محاسبه شده اند، و روند تغییر آنها از سال 1960 در نمودار بالا قابل مشاهده است.
بالاتر بودن شاخص ظرفیت زیستی از ردپای اکولوژیک در سال 1960 این موضوع را نمایان می کند که در 50 سال پیش سرزمین ایران می توانست تمام نیازهای روزمره مردم ساکن خود را تامین کند، و حتی منابع مازاد بر نیاز بسیاری نیز برای صادرات وجود می داشت.
با دنبال کردن روند تغییر شاخص ها مشاهده می شود که ظرفیت زیستی کشور همواره در حال کاهش بوده است. این یعنی مدیریت غلط منابع در کشور همواره به گونه ای بوده که اصل سرمایه منابع بدون توجه به قابلیت احیای آن مورد استفاده گرفته است. در حالی که در جهت توسعه پایدار باید با توجه به ظرفیت تجدید شوندگی منابع نسبت به بهره وری از آنها اقدام می شد. اتفاقاً این منحنی تقریبا در پنجاه سال گذشته دارای شیب ثابتی بوده است، که این نکته یعنی تغییر پیاپی مدیریت و بالا رفتن سطح علوم و تکنولوژی نیز باعث نشده است که دلی برای منابع رو به زوال سوزانده شود یا چاره ای برای حفظ آن اندیشیده شود.
اما نکته جالب در مورد منحنی ها بر می گردد به کاهش ردپای اکولوژیک مردم ایران بین سالهای 1960 تا 1973. درک دقیق علت اینکه این کاهش اثر زندگی مردم بر منابع در دوره ذکر شده چه بوده است نیاز به بررسی فراوان و همه جانبه دارد، ولی مهمترین عاملی که به ذهن نگارنده می رسد این است که تغییر سبک زندگی مردم و گرایش به ورود و مصرف کالاهای خارجی می تواند نقش بسیاری در این کاهش داشته باشد.
تلاقی دو منحنی بین سال های 1971 تا 1973 نقطه عطف در مصرف منابع طبیعی کشور است، زیرا در این سال ها تعداد جمعیت و نوع الگوی مصرف کاملاً بر توان تولیدی منطبق بوده و در صورت ادامه روند به همین وضعیت تهدیدی متوجه هیچکدام از طرفین مردم و منابع نمی بود.
اما حرکت به سوی نابودی سرزمین از سال 1973 آغاز می شود که با گذشت زمان همواره مصرف منابع افزایش یافته و ظرفیت زیستی کشور کاهش پیدا می کند. تا جایی که در سال 2007 مساحت مورد نیاز برای تامین مایحتاج هر ایرانی در حدود 7/2 هکتار است، در حالی که مساحتی از سرزمین ایران که برای تامین نیازهای هر فرد می تواند اختصاص یابد تنها 9/0 هکتار است !
آخرین و غم انگیزترین نکته ای که نمودار برای ما روشن می سازد این است که در حال حاضر اگر نفتی برای فروش در کشور وجود نداشت، از هر سه نفر تنها یک نفر می توانست غذا بخورد، زیر یک سرپناه بخوابد، لباس بپوشد و غیره.
و اما آینده. با کمی قدرت تخیل می توان آینده نمودار را نیز متصور شد. در تصور شخصی نگارنده خوردن نان و نفت (اگر چیزی از آن باقی مانده باشد) بهترین حالت ممکن است.


انتهای خبر // www.iren.ir // ایرن
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد